این آرزوی من است
برادرم بارها به جبهه رفت ولی زمان فتح خرمشهر به مرخصی آمده بود. وقتی اخبار مربوط به خرمشهر را می شنید، گریه می کرد و می گفت: ای کاش من هم آنجا بودم. آخرین بار که علی به مرخصی آمد به او گفتم برادرم من خواب دیده ام تو شهید می شوی به جبهه نرو لبخند زد و گفت: خواهرم این آرزوی من است.